عشقِ ممنوع ♥♥♥♥♥♥♥اشعار و جملات زیبا و عاشقونه

دوست داشتن تو بزگترین ترین اشتباه زندگی من بود

عشقِ ممنوع ♥♥♥♥♥♥♥اشعار و جملات زیبا و عاشقونه

دوست داشتن تو بزگترین ترین اشتباه زندگی من بود

عطر بارونی پیرهنت....

به راستی چقدرسخت است

خندان نگه داشتن لب ها در زمان گریستن قلب ها

و تظاهر به خوشحالی در اوج غمگینی

و چه دشوار و طاقت فرساست گذراندن روزهایی تنهایی وبی یاوری

درحالی که تظاهر می کنی هیچ چیز برایت اهمیت ندارد

اما چه شیرین است درخاموشی وتنهایی به حال خود گریستن

دلم گرفته 

به اندازه ی تمامی دلتنگی های دنیا دلتنگم

دلم گرفته

به اندازه ی تمام تنهایی های عالم تنهایم

دلم لک زده...!!!

برای یک عاشقانه ی آرام...!!!

که تو رو بنشونم بر روی پاهایم...!!!

بگذاری گله کنم...!!!

از همه این کابوسهایی

که چشم ترا دور دیده اند...!!!

دلتنگی را بهانه کنم

سرم را پنهان کنم

در گودی گلویت...!!!

تمام ریه ام را پر کنم

از عطر زنانه ات...

«امیررضا»

دلم هوای بارونو کرده...

آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم.

خود به خود هوس باران را می کنم.

آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود.

هوس یک کوچه تنها را می کنم.

آن لحظه است که دلم می خواهد

تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم

قدم بزنم تا خیس خیس شوم ،

 خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از آسمان و درختان

آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم می خواهد باز زیر باران بمانم ،

دلم نمی خواهد باران قطع شود.

دلم می خواهد همچو آسمان که بغضش را خالی می کند ،

 خالی شوم ...

از دلتنگی ها ، از این شب پر از تنهایی

تنها صدای قطره های باران را می شنوم ،

 اشک می ریزم ،

 و آرزوی یارم را می کنم

دلم می خواهد آسمان با اشکهایش سیل به پا کند

لحظه ای که آرام آرام می شوم

و دیگر تنهایی را احساس نمی کنم ،

 چون باران در کنارم است.

باران مرا آرام می کند ، 

 مرا از غصه ها و دلتنگی ها رها می کند و به آرزوهایم نزدیک می کند

آن دم که باران می بارید ، بغض غریبی گلویم را گرفته بود ،

دلم می خواست همچو آسمان که صدای رعدش

 پنجره های خاموش را می لرزاند فریاد بزنم ،

فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود.

صدای کسی که خسته و دلشکسته

با چشمان خیس و دلی عاشق در زیر باران قدم می زند ،

تنهایی در کوچه های سرد و خالی…

کجایی ای یار من ؟

کجایی که جایت در کنارم خالی است.

در این شب بارانی تو را می خواهم ،

به خدا جایت خالی خالی است.

 کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد

تو بودی شبی عاشقانه با هم داشتیم

تو که نیستی منی که همان مرد تنها می باشم

قصه ای غمگین را در این شب بارانی خواهم داشت.

قصه مرد تنها در یک  شب بارانی ،

شبی که احساس می کنم بیشتر از همیشه عاشقم.

آری

 آن شب آموختم که

 باران بهترین سر پناه من برای رفع دلتنگی هایم است....

 



(امیررضا)



l

خستگی و گریه باراااااان

ای ابرها نبارید من دریا را به پایش  ریختم بر نگشت!دست خالی که نمی شود به پیشواز خاطره رفت،من هم وقتی چمدانم پر از گریه شد راه می افتم،این اشک های بی دلیل من باز هم تورا بهانه می کنند می بینی چه شادمان بر سره گونه های من میلغزند،حق دارند آخر از زندان دلتنگی من این بار گریخته اند.سخت است بغض داشته باشی و بغضت را هیچ آهنگی نشکند جز صدای کسی که دیگر نیست.این روزها بغض دارم گریه دارم تا دلت بخواهد آه دارم ولی بازیگر خوبی شده ام،من مانده ام  به یاد تو و بغضی که لگد می زند بر حنجره ای پا به ماه......

آرزوی خیلی ها بودم

اما اسیر یک نفر قدر نشناس شدم.....


(امیررضا)

حالا که از من دوری


حالا که از من دوری

مراقب خودت باش 

مراقب اشک هایت که بی من نریزد

مراقب دلت که بی من نگیرد

مراقب خنده هایت که بی من کسی نبیند

مراقب دست هایت باش

چشم هایت حتی

این همان امانت است پیش تو

حالا که دستم از دست هایت کوتاه ست 

آغوشم از آغوشت دور

مراقب بی قرار هایت باش

مبادا بی من

کسی

آرام جانت شود

                     

دو قطره بارووووووون...

امشب به هوای بارونیه دلم،به یاد چشمان بارونیه نفسم،به یاد قلب همیشه غمگینِ عشقم،
به یاد مهربانی های بی اندازه اش،به یاد قطره  قطره اشک ها  و خیسیِ  دور چشمانش و به یاد 
چشمان سیاه و مستش....
می خواهم آسمونه قلم در دستم را ابری کنم تا ببارد ما دو قطره را،بلکه در قصه خودم،سرنوشتمان 
 گذر از یک مسیر باشد...

 امشب حال همه خراباتیه،عشاق همه جمع شدن در میخانه ها  و الاش ها ولو و عاشقان لب ساحل ،

صدای غرّش موج های دریا،رود طغیان کرده از سیل ،باد و باران به دنبال هم،نقش رقص های درختان
بر روی آب،ماه کامل نظاره گرِ این عشاق ، همگی دست  به دست  هم سکوت شب را شکستند
انگار دل همه پر است از بی قراری و دلتنگی،انگار این ها طاقت شکسته اند حتی دل دریا....
آنوقت چه می کشد انسانی که احساس دارد و فقط سکوت می کند...
 یاد روزها ولحظه های  عاشقانه مان،عمرها و شب های سپری شده مان  در ساحل،یاد لحظه هایی که
 همچون پروانه های عاشق دائم دور  شمعت پر میزدی و به دور دست ها سفر نمی کردی و آب بارانمان 
به  آینده هدیه می کردی ما دو قطره را،یاد لحظه هایی که دیوانه وار از روی جنون و عشق به سکوت 
 و خاموشی رو می آورم..یاد آن لحظه بوسه ی آخر که همیشه تصورم از تو آنست،که با ریختن چند 
قطره اشکم روی لب ها و بوسه هایمان  بوسه ی خداحافظی  را به دلمان هشدار داد...نگاه خیره ات 
به دو چشمم و دیدن  مات و مبهوت ماندن من خبر از آگاهی تو هم ازاین موضوع داشت که این بوسه ی 
جدایی است و لحظه خدافظیه دو قطره باران...نمیدانم بعدِ این، قصه  مان  هم رو به خداحافظی است  
یا می خواهد سر از غنچه در آورد...اما  چند زمانیست  که حتی کسی  در زمین چند قطره باران هم ندیده 
است .....انگارنخواهد بارید ابرها....و  ما دوقطره آخر هم رو به.....حتی دیگر نمی توانم حال و هوای این 
قصه راهم بارانی کنم،دیگر بعدِ این،در خیال و رویایم دست می کشم به موهایت ،
و از روی دو چشم جادوویت کنارشان می زنم  تا باز با نگاه معصومانه ات مرا به اوج آسمانها 
بری و احساس زندگی آرام را بر وجودم نصیب کنی...میخواهم آنوقت دکلمه کنم برایت حرف های دلم 
راحرف هایی که دیگر ازبر شدم ،ازین خاطر که صبح و شب با خودم  تکرارشان می کنم میخواهم 
مستانه و عاشقانه خیره به تو بمانم و بگویم:
عشق و الهه ی مقدس من،دو چشم جادوویی و باروونی
صدای نفس هایت هر لحظه و هر ثانیه در گوشم ایمان و باور به«زندگی دوباره» را برایم ممکن می سازد،

قلبم با نفس های تو در تپش است ،مرا تو زنده نگه داشتی،قلب من، زندگیه من، با ریتم قلب تو
،با آهنگ زندگیه تو می زند ،باش قلبم و بخندون دلت را و زنده ام نگه دار...
عشقم را به سویت می فرستم با تمام وجودم تا بیایی و مارا «ما» کنی...
من ایمان دارم که فقط با تو ،آرزوهایم دست یافتنی است،من فقط با تو عشق را می خواهم،
بودن  تو در کنار من معنیه عشق را به من الهام می کند،آنگاه بی شک خوشبخت ترین
مرد عاشق دنیا خواهم شد...
این مسیر پرسیلاب و طوفانی فقط با عشق من و تو ،یعنی عشق «ما» ،پیمودنی است
دستم را بگیر و خودت را دور مکن
و همه ی امید و پشتیبانم باش و  واهمه و ترس را با عشقت و گرمیِ بودنت ،ازم به دور بران...
مهربانترین دختر دنیا،

 همه هستی ام ،

تنها بهونه زندگیه من
«به اندازه قطره های بارون از کف زمین تا سقف خدا،دوست دارم»


«امیررضا»