-
قسمت
9 شهریور 1391 00:01
تکیه به شونه هام نکن من از تو افتاده ترم ، ما که بهم نمیرسیم بسه دیگه بذار برم ، کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم ، حیف تو نیست کنج قفس چادر غم سرت کنم ، من نه قلندر شبم نه قهرمان قصه ها ، نه برده حلقه بگوش نه ناجی فرشته ها ، من عاشقم همینو بس غصه نداره بی کسیم ، قشنگی قسمت ماست که ما بهم نمیرسیم
-
خیانت
8 شهریور 1391 23:55
شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد!
-
دنیا
8 شهریور 1391 23:52
پرسید : چرا ناراحتی ؟ گفتم : چون از بد روزگار به پست آدم نا سپاسی خوردم . گفت : نگران نباش ، مسیر رو درست اومدی ، اینجا دنیاست مگر نشنیدی که : " دنیا همیشه جائیه که نجیب و نانجیب به هم می خورن " قرار به موندن نیست نه برای تو و نه حتی برای اون ! غصه نخور ...
-
فقط سکوت
6 شهریور 1391 15:43
فقط سکوت میکنم چون خود بلند ترین فریاد است فریادی از ته د ل از آنجا که غم سرچشمه میگیرد گل عشق میروید و نفرت می جوشد فقط سکوت میکنم چون به من اجازه ی دیدن میدهد دیدن هر آ نچه فریاد نمی گذارد ببینم چشمانم را میبندد و مرا در خشم حل می کند چقدر زیباست نشانه ی رضایت پس فقط سکوت میکنم چون زیبایی را دوست دارم
-
سکوووووووووووت
6 شهریور 1391 15:32
سکوت ... برای عشق ... اکنون آن لحظه است ، همان که به چشمان تو خیره شوم و سکوت ... ... اکنون من در اعماق غرق می شوم..!...نه آن اعماق که پیشتر گفته بودم ! اعماق چشمان تو... زیباترین عمقی که تا کنون غرقش شده ام و نجات .... نمی خواهم حال ... سکوت ...
-
تو میروی
6 شهریور 1391 15:31
تو می روی و من فقط نگاهت می کنم تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم بی تو یک عمر فرصت برای گریه کردن دارم اما برای تماشای تو فقط همین یک لحـــــــظه باقیست
-
گله ندارم
6 شهریور 1391 15:27
گله ندارم گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت...
-
کنار دریا
6 شهریور 1391 15:21
یـادته کـناره دریـا روی مـاسـه های ساحل گـفـتی که هرگــز تو از من نمیــشی یه لحظه غافـل دو تا قـلب عاشـقونه روی ماسه ها کشـیدی گـفــتی تاره موی مـن رو به همه دنیا نمیدی نــــه مگه تو نگفــته بودی واسه تو رفیق راهم ما چه نـقـشه ها کشیدیـم واسـه فردا های با هم تو میگفـتی که بمونیم پاکـو بی ریاحو سـاده دسـت های همـو...
-
فراموش میکنم
6 شهریور 1391 15:17
فراموش می کنم فراموش می کنم تقدیری را که با تو رقم خورده شد فراموش می کنم لحظاتی را که با تو سپری شد فراموش می کنم نفسی را که با نفس تو هماهنگ شد فراموش می کنم دلی را که برای وداع تو ترک خورده شد فراموش می کنم اشکی را که برای انتظار تو جاری شد فراموش می کنم رویاهایی که با تو پروزانده شد فراموش می کنم ارزوهایی که با...
-
احساس
6 شهریور 1391 01:27
هر چه با احساس باشم به احساس تو نمیرسم هر چه این دست و آن دست کنم به پای تو نمیرسم چه کسی میداند در قلبم چه غوغاییست چه کسی میداند در دنیای من چه میگذرد؟ هیچکس حال مرا ندارد ، هیچکس احساس مرا ندارد ، گاهی فکر میکنم تنها منم که عاشقم ، گاهی فکر میکنم تنها منم که دیوانه ام کافیست لحظه ای را در کنارت باشم ، آن لحظه برایم...
-
نگران نباش
6 شهریور 1391 01:24
نگران نباش..... حال من خوب است....... بزرگ شده ام........ دیگر انقدر کوچک نیستم...... که در دلتنگی هایم گم شوم ! آموخته ام........ که این فاصله ی کوتاه بین لبخند و اشک..... نامش زندگیست ! آموخته ام....... که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود. راستی....... دروغ گفتن را هم خوب یاد گرفته ام....... حال من خوب است..........
-
می دانی؟
6 شهریور 1391 00:52
می دانی؟ یک وقت هایی باید رویِ یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت ... ... باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال سوت بزنی در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویی: بگذار منتظر بمانند. حسین پناهی
-
تو کجاییییییییییییییی؟
6 شهریور 1391 00:40
جایی هست که دیگه کم میاری از اومدن ها , رفتن ها , شکستن ها . .. . جایی که فقط میخوای یکی باشه ، یکی بمونه نره واسه همیشه کنارت باشه من الان اونجام تو کجایی؟
-
ثانیه های بی شرمی
6 شهریور 1391 00:32
من بی حیــــــــــاتر از همیشــــه و تــــــــو رها از نجابت خویــــــــــــــش چقـــــــــدر زود میگــــــــــذرد... ثانـــــیه های بی شــــــــــــــرمی وقتـــــــــــــــی که هنوز لبانت را تشنــــــــــه و آغوشــــــــــــت را بی قرارم...
-
بوسه
6 شهریور 1391 00:04
مببوسم و میگذارم کنار تمام چیز هایی که ندارم را ! دست هایت را عاشقی ات را همه را عادت احمقانه ای است چسبیدن به چیز هایی که ندارمشان...!
-
عشق ما
5 شهریور 1391 23:59
داستان من و تو از آنجا شروع شد که پشت شیشه ی بی جان مانیتور به هم جان دادیم ... ! با دکمه های سرد کیبرد ، دست های هم را گرفتیم و گرمایش را حس کردیم ...! با صورتک ها ، همدیگر را بوسیدیم و طمع لب هایمان را چشیدیم ...! آهنگی را هم زمان با هم گوش کردیم و اشک ریختیم ...! شب بخیر هایمان پشت خط های موبایلمان جا نمی ماند ...!...
-
عشق من
5 شهریور 1391 00:46
نا زنینم عشقم را نه از روی جملات نامه هایم بلکه از چشمانم بخوان کلمات عشق با شکوه مراحقیر و کوچک میکنند ب رای فهمیدن معنی نگاهم دنبال کتاب ها نرو جوابش را در قلبت خواهی یافت تقدیم به عقشمم حسییییین