به پستی ها و بلندی ها، به ساده بودن ها
گاه قایقی می آید
دستی تکان می دهد و سلامی می کند
می ماند، می گوید!
می شنوم، می فهمم
و من می اندیشم:
کدام اندوهش را برایم به ارمغان آورده است؟
از کدام تیربار حادثه به من پناه آورده
از چه سخن خواهد گفت؟ از نبودن ها و سختی این نیستی ها!
دریای من! همیشه مواج است
و مسافران دریای من
همیشه اندوهی بر لب
و دلی از حادثه ای شکسته
وچشم بارانی دارند!
اینجا همیشه طوفانی ست!
و مسافران دریای من
گاه مرمت می شوند
و گاه زخم هایشان اندکی التیام می یابد
اما میل رفتن نخواهند داشت!
اینجا همیشه مهمانی ست!
اینجا ساحل تنهایی من است!
با مهمانهایش، با خوبی هایشان!
باز هم
اینجا ساحل تنهایی من است!
و روزی در این دریا غرق خواهم شد!
دریای زندگیِ من
سلام خوبی وبلاگ خوب و جالبی داری
خوشحال میشم از وبلاگم دیدن کنید
با تشکر مدیر وبلاگ : بهزاد
آدرس : http://shadmehr-music25.blogsky.com
در انتظار نظر زیبای شما هستیم.
آرامش دریای من چندیست برهم خورده است
امواح گیسوی کسی آسایشم را برده است !