-
[ بدون عنوان ]
30 بهمن 1394 20:55
عجقولیا اینجا سر نمیزنم زیاد بیاین لاین....دلم براتون تنگ شده... این وبلاگمو خیلی دوس دارم..خیلی خیلی زیاد بهترین سالهای عمرمو اینجا گذروندم.....غصه هام...شادی هام...دل نگرونیام... خط ب خط نوشته هام برام خاطرست.... آی دی لاینم: ashal.12 بگید از وبلاگ اددم کردین
-
شب آخر
20 شهریور 1394 22:16
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی نگفتم گفتنیها رو، تو هم هرگز نپرسیدی شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود چه جنگ نابرابری، چه دستی و چه خنجری چه قصهی محقری، چه اول و چه آخری ندانستیم و دل بستیم، نپرسیدیم و پیوستیم ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایهها هستیم سفر با تو چه زیبا بود،...
-
عطر بارونی پیرهنت....
17 مرداد 1394 17:13
به راستی چقدرسخت است خندان نگه داشتن لب ها در زمان گریستن قلب ها و تظاهر به خوشحالی در اوج غمگینی و چه دشوار و طاقت فرساست گذراندن روزهایی تنهایی وبی یاوری درحالی که تظاهر می کنی هیچ چیز برایت اهمیت ندارد اما چه شیرین است درخاموشی وتنهایی به حال خود گریستن دلم گرفته به اندازه ی تمامی دلتنگی های دنیا دلتنگم دلم گرفته...
-
دلم هوای بارونو کرده...
17 مرداد 1394 17:02
آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم. خود به خود هوس باران را می کنم. آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود. هوس یک کوچه تنها را می کنم. آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از آسمان و درختان آن لحظه که خیس خیس می شوم ،...
-
خستگی و گریه باراااااان
15 مرداد 1394 22:53
ای ابرها نبارید من دریا را به پایش ریختم بر نگشت!دست خالی که نمی شود به پیشواز خاطره رفت،من هم وقتی چمدانم پر از گریه شد راه می افتم،این اشک های بی دلیل من باز هم تورا بهانه می کنند می بینی چه شادمان بر سره گونه های من میلغزند،حق دارند آخر از زندان دلتنگی من این بار گریخته اند.سخت است بغض داشته باشی و بغضت را هیچ...
-
حالا که از من دوری
13 مرداد 1394 14:57
حالا که از من دوری مراقب خودت باش مراقب اشک هایت که بی من نریزد مراقب دلت که بی من نگیرد مراقب خنده هایت که بی من کسی نبیند مراقب دست هایت باش چشم هایت حتی این همان امانت است پیش تو حالا که دستم از دست هایت کوتاه ست آغوشم از آغوشت دور مراقب بی قرار هایت باش مبادا بی من کسی آرام جانت شود
-
دو قطره بارووووووون...
13 مرداد 1394 01:30
امشب به هوای بارونیه دلم،به یاد چشمان بارونیه نفسم،به یاد قلب همیشه غمگینِ عشقم، به یاد مهربانی های بی اندازه اش،به یاد قطره قطره اشک ها و خیسیِ دور چشمانش و به یاد چشمان سیاه و مستش.... می خواهم آسمونه قلم در دستم را ابری کنم تا ببارد ما دو قطره را، بلکه در قصه خودم،سرنوشتمان گذر از یک مسیر باشد... امشب حال همه...
-
[ بدون عنوان ]
29 تیر 1394 11:51
خواب رو از چشام بگیر مثل همیشه بگو عمر عاشقی تموم نمیشه منو با خودت ببر هر جا دلت خواست دیگه چیزی نمی خوام این آخریشه
-
سلام
26 تیر 1394 20:06
سلام دوستای گلم.....مرسی بابت نظراتون...من دیگع زیاد سر نمیزنم اینجا..... دوستای قدیمیم خوشحال میشم تو لاین داشته باشمتون ... آی دی لاینم:ashal_0010 فقط بگید ا ز وبلاگم برداشتین آی دیمو تا اددتون کنم.. دوستون دارم بوووووووووووووس
-
[ بدون عنوان ]
23 بهمن 1393 23:28
من از مردن هراسم نیس... .
-
[ بدون عنوان ]
15 بهمن 1393 22:03
من میروم ولی.. تــقــــاص می دهد دلت ... میشکند روزی... به دست کسی که تمام زندگیت را وقفش کرده ایی
-
...
15 بهمن 1393 13:13
پیر کردی مرا... رفتنت. نبودنت. نامردیت .. هیچکدام نه اذیتم کردو نه برایم سوال شد... فقط یک بغض خفه ام میکند... چگونه نگاهت کرد که مرا اینگونه تنها گذاشتی.؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
2 بهمن 1393 09:27
دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم منو به جایی رسوند که حال تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم: عاشقمی؟!! خب به درک...!
-
[ بدون عنوان ]
3 مرداد 1393 22:37
این هــــوا ، هـــــوای ـ خوبی است برای ... دلتنگ بودن!... من بغض هایم را با روح ِ زخمی ام می آورم...! تو آغوشت را... با بوسه هایت... بیاور!! بگذار دست کشیدن از تو همچنان غیرممکن باشد!
-
[ بدون عنوان ]
3 مرداد 1393 22:34
بغضی که مانده در دل من وا نمیشود حتی برای گریه مهیا نمیشود بعد از تو جز صراحت این درد آشنا چیزی نصیب این من تنها نمیشود آدم بهانه بود برای هبوط عشق اینجا کسی برا تو حوا نمیشود دارم به انتهای خودم میرسم ببین شوری شبیه باد تو برپا نمیشود از من مخواه تا غزلی دست و پا کنم احساس من درون غزل جا نمیشود
-
[ بدون عنوان ]
30 تیر 1393 23:25
خوووووش اومدییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم......................عشقم ی ذره برس به وبلاگ میدونی که نت ندارم.............
-
[ بدون عنوان ]
28 تیر 1393 09:49
باز ما اومدیم.............................
-
امروز من چطور گذ شت
4 بهمن 1392 21:08
-
صدای تو خوب است
10 دی 1392 22:10
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد و خاصیت عشق این است کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم آن وقت میان دو دیدار...
-
من
10 دی 1392 21:51
من بودم...تنها بودم...مهربان بودم...لجوج بودم... اما... حل شدم در عشقی که حالا دیگر نیست... روزی کسی آمد...نماند..رفت...و احساس مرا با خود برد... منم و کوهی از یخ در سینه که آنرا عاشقانه دوست دارم... آرامم..ساده..اما دیگر عشقی در من شکل نمیگیرد... عشق من همان بود که دیگر نیست... راستش را بخواهی برایم مرده است... پس...
-
[ بدون عنوان ]
22 آذر 1392 20:43
خوش به حالت سهراب "که به اندازه یک ابردلت می گیرد" من به اندازه یک آسمان ابر دلگیر این روزهام...
-
سالها بعد
22 آذر 1392 13:50
ســالــها بــعــد من در کنار یک مرد زندگی میکنم ، مردی که اسمش تو شناسنامم ثبت شده و همسر من محسوب میشه، مردی که شاید من زنِ رویاهاش باشم اما ، اون هیچ وقت مرد رویاهای من نمیشه چون ، رویایی ترین کسی که میخواستم تو بودی ... جسمم کنار اون میخوابه اما ، افکارم در کنار تو . ســـالهـــا بعــد بی هوا وقتی یادت میوفتم ، ......
-
[ بدون عنوان ]
22 آذر 1392 11:51
شانس من خداااااااااااااااااااااااااااااااا................... هیچکسی ندارم برام دلش تنگ شه........ میشه یه نفری پیدا بشه
-
حالم بده
16 آذر 1392 21:46
-
دلم تنگه
16 آذر 1392 08:52
دلم تنگه برااااااااااااااااااااش
-
[ بدون عنوان ]
15 آذر 1392 22:14
مـَלּ همـ ــآنـ َـم خـوب تمـ ــآشـا ڪـُטּ בُختــَرے ڪـہ براے בاشتــنــتـــ ... تمــامـــ شبـــ را بیـבار مـے مانـב و با تـ ـویــے ڪـہ نیــستے حرف مے زنـב בختــرے ڪـہ ... زانــو میــزنـב لبــہ تختــش و چشمــــانش را مــے بنـבَב و تنــــهـا آرزویـــَش را براے هـــزارمیـــن بـــــار بـہ خـُـــבا یـــاב آور مـــے شود!!!...
-
خدایا خستم میفهمی؟
15 آذر 1392 22:02
هر گاه که فکر میکنم برخاسته ام پایم به جایی میخورد و میافتم هر گاه که فکر میکنم که برخاستن کاری است بس دشوار بر میخیزم و به راهم ادامه میدهم حالا بعد از یک بار دیگر به زمین خوردن برخاسته ام گرد و خاک را از لباسم پاک میکنم ساکم را بر میدارم و به راه می افتم این بار راهی را برمیگزینم که تو در مسیرش نباشی راهی که حتی جای...
-
عشقم
13 آذر 1392 21:40
چند وقته ک دارم با این آهنگ زندگی میکنم..........یاد روزایی ک این آهنگو عشقم برام میخوند........................... حالا که همش تو رویاست بذار دلتنگت بمونم مرگ بیداری برا من اینو خیلی خوب می دونم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم قلب من می گه که هستی اما چشمام می گه نیستی خیلی سخته باورم شه که تو پیشم...
-
مخاطب خاص
8 آذر 1392 00:53
سهم “من” از “تو” عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند
-
[ بدون عنوان ]
8 آذر 1392 00:44
خنده ام میگیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری میگویی : دلم برایت تنگ است یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی دلتنگی ارزانی خودت . . .