عشقِ ممنوع ♥♥♥♥♥♥♥اشعار و جملات زیبا و عاشقونه

دوست داشتن تو بزگترین ترین اشتباه زندگی من بود

عشقِ ممنوع ♥♥♥♥♥♥♥اشعار و جملات زیبا و عاشقونه

دوست داشتن تو بزگترین ترین اشتباه زندگی من بود

برای عشقم

ماسه ها فراموشکار ترین رفیقان راهند !!

پا به پایت می آیند

آنقدر که گاهی سماجتشان در همراهی حوصله ات را سر می برد

اما کافی ست تا اندک بادی بوزد یا خرده موجی برخیزد

تا برای همیشه از حافظه ی ضعیفشان رد پایت گم شود !!

من از نسل ماسه نیستم !!!

از نسل صدفم

صدف هایی که به پاس اقامتی یک روزه

تا دنیا دنیاست

صدای دریا را

برای هر گوش شنوایی

زمزمه می کنند...

عشق بازی

ادامه بدهیم عشق بازیمان را

هیچ کس نیست!!

... جز من و تو

و خدایی ‌‌،

که عاشق این عشق بازی های دزدکیست.

این بار ،شیطان را گول خواهیم زد..

شهر عاشقی

تو شهر سرد عاشقی
تو گم شدن تو بی کسی
کلاغ پیر قصه ها!
به پای من نمی رسی
اگر بخوام قصه بگم
از اون چه اومد به سرم
نه شهرزاد قصه گو!
من از تو قصه گو ترم
بس که برام از آسمون
رسیده قصه های غم
به جای تو سنگ صبور!
منم که هی می ترکم
تو شهر بی دار و درخت
نه ناز و نه نوازشی
دختر نارنج و ترنج
تو کی شبیه من می شی؟
اون که منو تنها گذاشت
ماه دلم بود می دونی؟
داغشو زد روی سرم
بهم می گن ماه پیشونی
میون این همه سوار
شاهزاده های خوب و بد
دختر شاه پریون
بخت ما رو کی گره زد؟






             

دلم گرفته

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مرا اینگونه باور کن

مرا اینگونه باور کن: کمی تنها ،کمی بی کس,،کمی از یادها رفته
خدا هم ترک ما کرده....
نمیدانم مرا آیا گناهی است؟ که شاید هم به جرم آن،غریبی و جدایی است
مرا اینگونه باور کن......

خداوندا
تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت
خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی .


گاهی عمر تلف میشود به پای یک احساس...
گاهی احساس تلف میشود به پای یک عمر...
و چه عذابی میکشد!!!!!!!
کسی که هم عمرش تلف میشود هم احساسش......

خدایا ...

پناه می‌برم به تو ...


از شر قلمی که خباثت‌های نفسم را، پشت واژه‌ها پنهان می‌کند ...

میترسم....

آغوش تو
مترادف امنیت است
آغوش تو
ترس های مرا می بلعد
لغت نامه ها دروغ می گفتند
...آغوش تو
یعنی پایان سر درد ها
یعنی آغاز عاشقانه ترین رخوت ها
آغوش تو یعنی "من" خوبم
بلند نشوی بروی یک وقت
بغلم کن
من از بازگشتِ بی هوای ترس ها
می ترسم.....!




دلتنگی

منــــــ هستـــــم ، خوبمـــــــــ

فقــط گــاهی ؛


دستــم بــه ایــن زنــدگی نمیـــرود ..




چند روزیستــــــــــــ !!


دلم مثل غروب جمعه است

خدااااااااااااااا

کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،

سفری بی همراه،

گم شدن تا ته تنهایی محض،

یار تنهایی من با من گفت:

هر کجا لرزیدی،

از سفرترسیدی،

تو بگو، از ته دل

من خدا را دارم...

......................................................

 

 

 این روزها " بی " در من غوغا می کند !

بی کس ، بی مار ، بی زار ، بی چاره ، بی تاب ، بی دار ، بی یار ، بی دل ، بی ریخت ، بی صدا ،

بی جان ، بی نوا ، بی حس ، بی عقل ، بی کلام ، بی جواب ، بی هدف ، بی همزبان ...

بی تـــــو ، بی تــــــــو ، بی تــــــــــــو ...  

 

 

  

 

 

 

دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من 

 

 گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا من ؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم

که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل ، نه بسته کس به من دل

چو تخته‌پاره بر موج ، رها ، رها ، رها من

ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک

به من هر آن که نزدیک ، ازو جدا ، جدا من !

نه چشم دل به سویی ، نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد ؟

که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من ؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری

دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من

" سیمین بهبهانی "

 

 

 

 

 پیش از آن که درباره ی زندگی ، گذشته و شخصیت من قضاوت کنی ...

خودت را جای من بگذار ،

از مسیری که من گذشته ام عبور کن ،

با غصه ها ، تردیدها ، ترس ها ، دردها و خنده هایم زندگی کن ...

یادت باشد

هر کسی سرگذشتی دارد .

هرگاه به جای من زندگی کردی

آنگاه می توانی درباره ی من قضاوت کنی . 

 

 

 

 

خدایاااااااااااااا

خداوندا !

تو که باکلامی زمین و آسمان را آفریدی

با کلامی مرا جویباری کن که در خاک تشنه فرو روم

یا پروانه ای که ... پیش از طلوع آفتاب مرده باشم ... 

 

 

تصاویر متحرک با موضوع عشق

                                              







                                





love




تقدیم به مروارید صدف دریای دلم که به بیکرانی اقیانوس دوستش دارم







                                    


                 

برای عشقم

تومالک تمام احساسم هستی

تمام عشقم

تمام احساس ناب دست نخورده ام

که حاضرنیستم

حتی ذره ای ازآن را

با هیچکس تقسیم کنم

با هیچکس

جز تو

انتظاااااااااررررر

انتظاار میکشم  و باز انتظار می کشم؛ کار دیگری جز انتظار ندارم.

انتظار برای آن چیزهایی که آرزوهایم
را ساخته اند. انتظار برای روزهای بهتر،

انتظار برای پایان تیرگی ها، انتظار برای گفتن حرفهای
نگفته ای که راه گلویم را سد کرده اند،

انتظار برای پایان یافتن خاموشی
فریادهایم، انتظار برای شنیدن صدایی عاشقانه از میان تیرگی شب



فصل عاشقی




من دوباره
عاشقت خواهم کرد
در فصل عاشقی . . .
آن زمان که
انارهای پاییزی بر لبانم میترکند
و ناگهان بوسه حادث میشود . . .
همان بوسه ایی که روزی اثرش بر گونه هایت جا مانده بود
دوست دارم در آغوشت برگ ریزانی به پا کنم
که هیچ پاییــــــــــــزی تا به حال به چشم خویش ندیده باشد



انتقام خداااااااا

آدم به خدا خیانت کرد!

 

خدا درد آفرید!

 

غم آفرید!

 

تنهایی آفرید!

 

بغض آفرید!

 

اما راضی نشد!

 

کمی فکر کرد!

 

و آنگاه عشق آفرید!

 

نفس راحتی کشید!

 

انتقامش را گرفته بود از آدم …!