-
مامی
14 فروردین 1392 21:26
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 امروز مامی جونم یه کار بد کرد یه کار خــــــــــیلی خیلی بد. اینقده دعواش کردم.بهش گفتم لووووووووووووس.چپوووووووووووووول.گفتم این همه سنته فقط درس خوندن بلدی دیگه به درد هیچی نمیخوریییییی البته اینقده همش بهش فحش میدم عادت کرده.عشقمه.جوووووونمه...
-
[ بدون عنوان ]
14 فروردین 1392 14:56
امروز بعد از کلی سر و کله زدن با مامی خانوووم بالاخره ایشون رضایت دادند که به منزل ما بیایند.و اما عسل خانوم چپول برای انداختن سفره ۱۰ ساعت طول داد و به عبارت واضحتر مامی خاننوم غذای قندیل بسته خورد البته یه موشتای الانم دلتوون آب شه میخوایم بریم...
-
داستان کوتاه
9 فروردین 1392 13:54
زن و مردی چند سال بعد از ازدواجشون صاحب پسری میشن و چند روز بعد از تولد بچه متوجه میشن که اون یه نابغه اس بچه در یک سالگی مثل یک آدم بزرگ شروع به حرف زدن میکنه و در دوسالگی به اکثر زبانها حرف میزنه در سه سالگی با اساتید دانشگاه به بحث و تبادل نظر میپردازه و در چهار سالگی پیش بینی های باور نکردنی راجع به علم و پیشرفت...
-
[ بدون عنوان ]
7 فروردین 1392 23:42
عسل چرت تووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
-
برای حسین
7 فروردین 1392 23:25
عشقت من نیستم ....اون چیز خانومه (عسل)
-
[ بدون عنوان ]
7 فروردین 1392 20:45
عقشمی جیگر
-
......
6 فروردین 1392 23:50
دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم منو به جایی رسوند که حالا ، تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم: عاشقمی؟!! خب به درک...!!
-
ظلـمــــــــــــــــــــــــت
6 فروردین 1392 23:14
شآیـَـــב تـــَنـــﮧـــایــے مـَـــלּ בر ظـُلــــ ــ ـــ ــمـَتـــِ شــَبــ بوב ڪــﮧایـــלּ ڪـَلمــــــﮧ ے بــے جـــآלּِ پـُـــر اَز روحـــ ـــ ـــ ـ را سآخـــتــ شآیـــَב هَـمـ ... گـُریـــ ــــ ــزی بـــوב بـَر هــِزار راز نـَهآنــــــ ـــ ڪـﮧ بـِگویـَב رازِ تـَنـﮧــــآیــے ســُکــ ـــ ـــــــــــــوتــــــــــ رآ...
-
[ بدون عنوان ]
4 فروردین 1392 03:02
-
عشق یکطرفه
4 فروردین 1392 01:56
درد دوست داشتن کسی که هیچ علاقهای در قلبش به شما احساس نمیکند، نابودتان میکند.
-
عشق
3 فروردین 1392 23:36
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی، دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است، دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد. عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر...
-
رمان
25 اسفند 1391 21:39
رمـــــــ ــان عاشــــقــــ ــانه ی عـــــ ــســ ــل : این رمان واقعا با احساس نوشته شده.بهتون پیشنهاد میکنم دانلود کنین دانلود
-
دلم
25 اسفند 1391 01:46
نمیدانم چرا شبها دلم ناگاه میگیرد گلویم را غمی جانسوز و بغض آه میگیرد شبم تاریک و دردم لاعلاج و سینه ام پر خون همیشه وقت تنهایی ، دلم چون ماه میگیرد خداوندا برایم راهی از بیراهه پیدا کن که هرجا رهسپارم غم برویم راه میگیرد نمیدانم چگونه این همه غم در دلم جا شد اگر با چاه گویم درد ، قلب چاه میگیرد شکایت میکنم هر لحظه از...
-
زن که باشی
14 اسفند 1391 21:57
گاهی دلت از زنانگی می گیرد !! می خواهی کودک باشی دختر بچه ای که به هر بهانه ای به آغوشی پناه میبرد و آسوده اشک می ریزد....... " زن " که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی !!!...!
-
عکس های عاشقانه ی زیبا
12 اسفند 1391 00:42
ن
-
کارت پستال عاشقانه
9 اسفند 1391 23:24
امشـب ، همیــــטּ حَـوالــــ‗__‗ــــــے زلـــ‗__‗ــــزله ای رُخ داد ... حـالا همـه حـالـَمــ را می پـُرسند !!! بـی خـبـر از اینـ ـکـه " مــَـــ‗__‗ــטּ " بـه ایــטּ لـرزیـدنـهـا سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـَرده امـــ... بـه لـرزشـهای شـَدیــ‗__‗ــدِ شـانه هایـَمــــ و تـَـرَکــ ــهای عمــیــقِ قــلــبــمـــ...
-
چقد سخته
7 اسفند 1391 22:19
): چه قدر سخته تمام روز رو منتظر شب باشی که دوباره زل بزنی به صفحه سرد مونیتور و فقط نگاهت به ایدی یه نفر باشه و همش دعا کنی که روشن باشه با اینکه از قبل میدونی امشبم مثل تموم شبهای گذشته فقط باید چشمهای خواب رفته ادمک ایدیشو ببینی و درد ودلاتو براش اف بذاری به این امید که شاید اومدو خوند و جوابتو داد جوابهایی که مثل...
-
[ بدون عنوان ]
7 اسفند 1391 17:23
-
[ بدون عنوان ]
7 اسفند 1391 17:21
میان کوچه می پیچد صدای پای دلتنگی به جانم می زند آتش غم شبهای دلتنگی چنان وامانده ام در خود که از من می گریزد غم منم تصویر تنهایی منم معنای دلتنگی چه می پرسی زحال من؟ که من تفسیر اندوهم سرم ماوای سوداها دلم صحرای دلتنگی در آن ساعت که چشمانت به خوابی خوش فرو رفته میان کوچه های شب شدم همپای دلتنگی شبی تا صبح با یادت...
-
خیانت عقش
6 اسفند 1391 14:55
-
خیانت عقش
6 اسفند 1391 14:49
از همه گذشتم به خاطر تو ، چشمهایم را بر روی همه بستم به عشق چشمهای تو دیگر قلبم را به کسی ندادم به هوای داشتن یکی مثل تو گفتم حالا که عهدی بستم و عهدی با من بستی ، وفادار بمانم و عشقم را به تو ثابت کنم گفتم حالا که دوستت دارم و تو نیز گفته ای که مرا دوست داری تا نفس دارم با تو بمانم روزها گذشت… روز و شبم با عشق و محبت...
-
روز مهندس
5 اسفند 1391 15:53
پنجم اسفند ماه، روز بزرگداشت دانشمند بزرگ ایرانی “خواجه نصرالدین طوسی ” و “روز مهندس” به شما دوست گرامی هیچگونه ارتباطی نداره هرموقع که از این خراب شده فارغ التحصیل شدی اون موقع این روز رو بهت تبریک میگم !
-
I LOVE MEEEE
5 اسفند 1391 12:58
-
عاشقانه
4 اسفند 1391 22:29
-
من با عشق تو زندگی کنم
30 بهمن 1391 13:27
-
دورغ
30 بهمن 1391 00:20
روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم ، حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیله گر لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت است ، اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود...
-
...
28 بهمن 1391 01:35
امشب شب تولد توست تو یک سال بزرگتر شدی و عشق من یک سال در دلت کوچکتر من اما هیچ وقت شب تولدت با تو نبودم من هیچ وقت در دلت نبودم . . . تولدت مبارک
-
عشقم
28 بهمن 1391 00:28
هییییییییی تو میدونی چقد دوست دارممممممم؟؟؟
-
ه ه ه ه ه ی روزگار
26 بهمن 1391 16:40
برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را برای بار دوم برایت باز گوید. چرا مرا شکستی ؟چرا؟ اشعاری برایت سرودم که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟ چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم چرا این...
-
ولنتاین
26 بهمن 1391 02:16
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 حدودای ۱۷۰۰ سال پیش در روم حاکمی بنام کلودیوس بوده که فکر میکرده سربازای مجرد از متاهل ها قویتر هستن . واسه همینم ازدواج رو ممنوع میکنه تا سربازاش نتوننن ازدواج کنن و به قول خودش قوی بمونن . هر کسی هم که سرپیچی میکرده کشته میشده . این وسط یک کشیش...