-
[ بدون عنوان ]
28 دی 1391 00:16
حسین ازت بدم میااااااااد لعنتیییییییییییی
-
شکلک های ناز و لوس
26 دی 1391 22:32
شکلک های ناز و لووووووووس که من عاشقشونم وای خدا جوووووووووووون اینو چه ناز خوابیدههههههه آروین مامان آروین جون پسمل مامان
-
[ بدون عنوان ]
26 دی 1391 14:11
خدا ما رو برای هم نمیخواست..فقط میخواست همو فهمیده باشیم... بدونیم نیمه ی ما مال ما نیست...فقط خواست نیممون رو دیده باشیم... تموم لحظه های این تب تلخ...خدا از حسرت ما باخبر بود... خودش ما رو برای هم نمیخواست...خودت دیدی دعامون بی اثر بود... چه سخته مال هم باشیم و بی هم...میبینم میری و میبینی میرم... تو وقتی هستی اما...
-
[ بدون عنوان ]
25 دی 1391 14:05
اِنـصـــآفــــ نـیـستــــــ کــه دُنـیــآ آنـقـَـدر کـوچَـکـــــ بـآشـَــد کــه آدَمـ هــآی تـکـرآری رآ روزی صـَـد بــآر بــِبـیـنــی و آنـقـَـدر بـُزرگــــــ بــآشَــد کــه نـَتـَـوآنـی آن کَـسـی رآ کـه دلـَتـــــ مـیـخواهــَـد، حـَـتــی یـِکــــ بــآر بـبــیـنــــی...!! Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA...
-
[ بدون عنوان ]
25 دی 1391 00:51
دلتنگم برای کسی که مدتهاست، بی آن که باشد، هـر لحـظه، زنـدگی اش کـرده ام Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4
-
[ بدون عنوان ]
25 دی 1391 00:44
-
[ بدون عنوان ]
25 دی 1391 00:39
رفت؟! به سلامت.من خدا نیستم بگویم: صدبار اگر توبه شکستی بازآی. آنکه رفت،به حرمت آنچه با خود برد حق بازگشت ندارد.رفتنش مردانه نبود. لااقل مرد باشد برنگردد. خط زدن بر من،پایان من نیست. آغاز بی لیاقتی اوست ..!
-
[ بدون عنوان ]
25 دی 1391 00:37
براش بنویس دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو ... بنویس
-
[ بدون عنوان ]
25 دی 1391 00:19
گاه دلتنگ میشوم ، دلتنگتر از همه دلتنگها ، گوشه ای مینشینم و میشمارم حسرتها را محاکمه میکنم و جدانم را، کدام قلب راشکستم و کدام احساس را له کردم و کدام خواهش رانشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم ک ه اینچنین دلتنگم؟
-
[ بدون عنوان ]
25 دی 1391 00:13
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: محبوبترین اعمال در نزد خدا شادی در دل مومن کردن است. برترین نوع ایمان آن است که بدانى هر جا هستى خدا با توست. دو خصلت است که نیکتر از آن نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به بندگان خدا
-
[ بدون عنوان ]
25 دی 1391 00:11
♥یه احساسی به تو دارم یه حس تازه و مبهم♥ یه جوری توی دنیامی که تنها با تو خوشحالم ♥ یه احساسی به تو دارم شبیه شوق و بیخوابی♥ تو چشمات طرح خورشیده تو این شبهای مردابی♥ تا دستای تو راهی نیست دارم از گریه کم میشم♥ تو مرز بین من با تو دارم شکل خودم میشم♥ مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی♥ ♥تو از دلتنگی دریا توی توفان چی...
-
[ بدون عنوان ]
25 دی 1391 00:07
این جاده های بی انتها مرا و تو را از مقصدمان دور کرده است بیا همین نزدیکیها کوچه بن بستی هست که ما را با هم آشتی می دهد ....
-
[ بدون عنوان ]
18 دی 1391 15:32
به چه می خندی عزیز !؟ به چه چیز !؟ به شکست دل من... ! یا به پیروزی خویش !؟ به چه می خندی عزیز !؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد !؟ یا به افسونگریِ چشمانت... که مرا سوخت و خاکستر کرد...!؟ "به چه می خندی تو...؟" به دل ساده ی من می خندی !؟ که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست !؟ به جفایت که مرا زیر غرورت...
-
[ بدون عنوان ]
18 دی 1391 15:26
هــــر راهـــی را کــــه رفـــتــه بـــاشــــم ... هــــر چـــقــــدر هــــم دورتــــر کـوتــاه تــریــن اســت بــرای رســیدنِ دوبــاره بــه تــو کـــافــــی ســــت کـــه یــکــبـــار دیــــگـــر نــــامـــم را صـــدا بـــزنـــی بـــر مــــی گـــــردم ....
-
برای عشقم
17 دی 1391 00:07
برای عشقم که هیچوقت قرار نیست مال من بشه اما یه جور خاصی دوسش دارم: بعضی آدم ها را نمیشود داشت فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت ! بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن ها ! اصلا به آخرش فکر نمی کنی آنها برای اینند که دوستشان بداری آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق ! یک جور خاصی دوست...
-
آغوش
16 دی 1391 23:54
بـایـــد باشــــد غــیــر از ایــــن کـــنــج تـــنــهـــایـــی ! تــــا آدمــــ گــــاهـــی آنــــجـــا جــــان بــــدهــــــد ! ... مــثــــلا" آغـــــوش تـــــــو ! جـــــان مـــیـــدهد برای جــــــــــان دادن ...
-
[ بدون عنوان ]
16 دی 1391 23:49
چه نادانند آن مردمی که گمان می برند عشق با معاشرت طولانی و همراهی مستمر پدید می آید... عشقِ حقیقی آن است که زاده ی سازگاری روحی باشد و اگر این تفاهم در یک لحظه کامل نشود، در یک سال و یک نسل تمام نیز به کمال نمی رسد!
-
[ بدون عنوان ]
15 دی 1391 14:52
mooonghlooooooooooooooooooooooooooooooooooooooomamiii
-
منتظر
11 دی 1391 22:19
میدانی؟ یک وقت هایی باید رویِ یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت ... باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال سوت بزنی در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویی: بگذار منتظر بمانند.
-
خدا
10 دی 1391 09:46
خدایااااااااااااااااا خواهش میکنم ایندفعه کمکم کن.خدایا هربار ازت یه چیز خواستم گفتی نه خدایاا یه کاری بکن دیگه یه جوری درستش کن خودت بهتر میدونی چه جوری. خب تو خدایی من که نیستم.خدایا ایندفعه نا امیدم نکن.خداا یاااا خواهش میکنم خدایا این همه بنده هاتو دوس داری.این همه کمکشون میکنی بابا یکم فکر منم باش دیگه آخه منم...
-
[ بدون عنوان ]
9 دی 1391 22:07
دیگر هوای برگردانت را ندارم , هر جا که دلت میخواهد برو , فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من به سرت خورد ... آنقدر آسمون دلت بگیرد... که با هزار شب گریه , باز هم آرام نگیری ...
-
[ بدون عنوان ]
9 دی 1391 22:01
روزی مـیـرسـد . . . در حـسـرتـم بـمـانـی در روزی بـارانـی ، مـن در اوج و تـو در ویـرانـی . . . یـه روزی صـادقـانـه صـدایـت کـردم . . . عـاشـقـانـه نـگـاهـت کـردم . . . حـالـا عـاجـزانـه نـگـام مـیـکـنـی بـا حـسـرت صـدام مـیـکـنـی امـــا فــقــط بـــــرو . . . . . . . . . .هــــ ــــوای ســــ ــــرد مــــ ــــن... مـی...
-
[ بدون عنوان ]
8 دی 1391 23:07
حالا که رفته ای ساعتها به این می اندیشم که چرا زنده ام هنوز؟ مگر نگفته بودم که بی تو میمیرم؟ خدا یادش رفته است مرا بکشد یا تو قرار است برگردی؟
-
دنیا
8 دی 1391 21:20
دنیا پر از تباهی است؛ نه به خاطر وجود آدم های بد؛ بلکه به خاطر سکوت آدم های خوب ...!
-
خدا
6 دی 1391 09:51
کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید.او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد. اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید. اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا! معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید. او...
-
[ بدون عنوان ]
6 دی 1391 09:40
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟ گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟ گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟ گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟ گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟ گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟ گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام ، تو من . . .
-
[ بدون عنوان ]
5 دی 1391 00:05
میخوام با قشنگی چشمات دنیا بسازم که تموم عالم بشن تماشاگر دنیای من
-
[ بدون عنوان ]
5 دی 1391 00:03
میخوام با قشنگی چشمات دنیا بسازم که تموم عالم بشن تماشاگر دنیای من
-
دلتنگی های من
4 دی 1391 23:38
دلم گرفته به قدر تمام روزهای که خندیدم و همه آدم ها را خنداندم روزهای بود که صدایی خنده هایم گوش همه کر میکرد..... ... اما.... حالا صدای گریه هایم را حتی خودم هم نمی شنوم دلم باران می خواهد..... .بارا ن دلم دریا..... می خواهد دلم... دل...... می خواهد !!!
-
[ بدون عنوان ]
3 دی 1391 21:43
منتظرم خدایا... خط پایانت کو ... آیا جهنمت همین جایی که هستیم نیست؟ من آتشت را به نامردی ها " دو رویی ها و خیانت ها ترجیح میدهم ... شاید اگر ایوب هم در عصر ما بود صبرش لبریز میشد ...