-
دلتنگی های من
2 دی 1391 14:46
و ندانستم من قطره ی اشکی بود یا نم بارانی؟ که پس از غرش یک ابر مهیب ناگهان! غلطید بر گونه ی من! برای تو می نویسم برای جوانه هایت برای قامت نازک خیال برای اندیشه هایت و برای عشقی که در سینه تو می روید برای تو می نویسم برای چشم های روشنت برای جهانی که از نگاه تو می شکفد و «فردا» که به نام تو از افق بر می آید و این، نه...
-
[ بدون عنوان ]
1 دی 1391 21:56
اینجا به وقت تقویم ها … آخرِ پاییز است، نه پایان دنیا! آنها نمی دانند… تا تو نیایی دنیای ما را پایانی نیست …
-
[ بدون عنوان ]
1 دی 1391 21:12
دلم که می گیرد آرام خودم را در آغوش می گیرم … خـــودم به تنهـــایی دست نوازشی بر ســــرم می کشم .. لبخند می زنم و آهستـــه می گویم : ” گریه نکن عــــزیـــزم … من هسـتم … خودم به تنهــایی ، هـــوای نداشته ات را دارم !
-
[ بدون عنوان ]
28 آذر 1391 22:48
یه احساس عجیبِ دیگه می خوام ، همونی رو که قلبم میگه می خوام ؛ یه صبح دیگه و یه حال تازه ، یه رویایی که آرامش بسازه ؛ یه احساس عجیبِ دیگه می خوام ، که پیدا شه میونِ اشکِ چشمام ؛ دلم می خواد روی ابرا بشینم ، تا دنیا رو از این بهتر ببینم ؛ خدایا قلب من پیش تو گیره ، کنار تو همه چی بی نظیره ! می تونم غصه رو از هم بپاشم ،...
-
اعتراف
25 آذر 1391 22:18
اهـل پـنـهـان کـاری نـیـسـتـــم ..! اعـتـرافــ مـی کـنـــم : .. زمـــــــانــــــی دل یـــکــی راســوزانـــده ام !! حــالا .. یـــــکـــــی.. یـــــکــــــی .. یـــــــ کــــــــ ی !! دلــــم رامــی ســوزانـــنـــــد…
-
اعتراف
25 آذر 1391 22:17
اهـل پـنـهـان کـاری نـیـسـتـــم ..! اعـتـرافــ مـی کـنـــم : .. زمـــــــانــــــی دل یـــکــی راســوزانـــده ام !! حــالا .. یـــــکـــــی.. یـــــکــــــی .. یـــــــ کــــــــ ی !! دلــــم رامــی ســوزانـــنـــــد…
-
.......................
25 آذر 1391 19:05
آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکنند از آدم های یک ساعت دیگر میترسم! چون درگیر هزاران ثانیه اند… ثانیه هایی که در هرکدام رنگی دگر به خود میگیرند …
-
بچه
17 آذر 1391 22:26
عاشق این آهنگه فرزاد فرزینم.خیلی قشنگه خداییش: تو به من احتیاج داری و من خسته م از تو بفهم درکم کن فکر نکن دست و پاتو می بندم تو خودت مرد باش ترکم کن دیگه این عشق نیست دیوونه وقتی قلبت برام نمی لرزه چشمتو رو به هر دومون وا کن این یه عادت چقدر می ارزه هی نگو با تو من عوض میشم نگو میشه به عشق برگردم جلوی کی دروغ می بافی...
-
[ بدون عنوان ]
12 آذر 1391 13:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 رفتی و جات خالی شد تو خونم آتیشو باز کشیدی به جونم میدونم که حرفای قشنگت چیزی نیست جز اشکی رو گونم آخ بازم داغت کوبید تو سینه یاد تو چقده دلنشینه خدایا کاری کن از بهشتت بتونه اشکامو ببینه یه عشق نیمه کاره اشکای باز دوباره یه قبر بی ستاره میون شهر...
-
نمیـــــــــــدانم
11 آذر 1391 19:09
نمیدانم چرا رفتی.نمیدانم چرا؟؟؟؟شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان باشی نمیدانم کجا تا کی ولی رفتی.........................
-
[ بدون عنوان ]
9 آذر 1391 23:06
خسـتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم خدایـــــــــــــــــــا خستـــــــــــــــــــــــــــــته
-
خودکشی
9 آذر 1391 21:00
کمر بسته ام به خودکشی بیخیال هم نمی شوم همدست اند با من .. این سیگارهای تلخ و آن خاطرات شیرین
-
♥♥♥♥♥♥حسیـــــــــــــــن پنــــــــــــــــاهی♥♥♥♥♥♥♥
9 آذر 1391 19:36
میدانستـَـــــــــم رویـا بود ... مــَــن و تـــــُــــو !؟ بَعـــــــــید بـود آن هَمه خـوشبختی !! حَتـــی در تَـــــــصـور ِخُـدا هـم نبود ! حَق داشتــــ که بـرآورده نکرد ! دُعـاهــ ـــــ ــــ ــای من گُــناه بـودند !! ... چقدر شبیه مادرم شده ام چرا نمی شناسی ام ؟! چرا نمی شناسمت ؟ می دانم که مرا نمی شنوی و من اینرا...
-
♥♥♥بعد تو هیچ چیزی دوس داشتنی نیس♥♥♥
9 آذر 1391 19:04
بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست کوه غصه از دلم رفتنی نیست درد عشق تورو من با کی بگم؟؟؟ همه حرفااا که آخه گفتنی نیست مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من می چرخید به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم ای دو صد نور به...
-
کدام آسمان؟؟؟؟
1 آذر 1391 13:40
نگاه که غرور کسی را له می کنی ، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی ، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی ، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خُرد شدن غرورش را نشنوی ، آنگاه که خدا را میبینی و بنده خدا را نادیده می انگاری ! می خواهم بدانم ، دستانت را به سوی کدام اسمان...
-
[ بدون عنوان ]
1 آذر 1391 13:37
انسانها هرگز دو چیز را از یاد نمیبرند.... اوّلین نفری که عاشقش شدند و نخستین شخصی که در آغوشش خوابیدند ... نخستین عشق با افسوس، نفرت و اشک به یاد میآید... و اوّلین عشقبازی با حسرت، لذت و لبخند. ..و بیچاره انسانی که اشک و لبخندش به یاد یک نفر باشد
-
دریا
28 آبان 1391 23:08
بر ساحل دریای مواج زندگیم به موج های خروشان می نگرم! به پستی ها و بلندی ها، به ساده بودن ها گاه قایقی می آید دستی تکان می دهد و سلامی می کند می ماند، می گوید! می شنوم، می فهمم و من می اندیشم: کدام اندوهش را برایم به ارمغان آورده است؟ از کدام تیربار حادثه به من پناه آورده از چه سخن خواهد گفت؟ از نبودن ها و سختی این...
-
...........
26 آبان 1391 00:08
چه رسم جالبی است !!! محبتت را میگذارند پای احتیاجت … صداقتت را میگذارند پای سادگیت … سکوتت را میگذارند پای نفهمیت … نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت … و وفاداریت را پای بی کسیت … و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!
-
دلنوشته
15 آبان 1391 13:17
اینا دلنوشته های یکی از بهترین دوستای منه که خیلی دوسش دارم و تصمیم گرفتم نوشته هاشو تو وبلاگم بذارم خواهشا بعد از خوندنشون نظر بدین نگرانی میدونم چرا.می ترسی....از آینده...... از بودن و نبودن..از اینکه باشی ولی نتونی درک کنی که هستی.خودتو ببین.به استعدادات یکی یکی نظاره کن.چرا میخوای اونی باشی که نیستی؟ حس قشنگیه.آره...
-
خدا
5 آبان 1391 22:42
خــــدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود، تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد، با پای شکسته هم می توان سراغش رفت، تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمی دارد، تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند، وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید، وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود و امپراتوری است که...
-
باران.....
4 آبان 1391 22:57
مثل باران های بی اجازه وقت و بی وقت در هوایم پراکنده ای و من بی هوا ناگهان خیسم از تو !
-
یادم نیست
2 آبان 1391 21:47
یادم نیست زندگی را زیسته ام یا در خواب دیده ام ؟! بسکه تو را مرور می کنم
-
دوست دارم
30 مهر 1391 22:04
بـآ تَمــآمـ مدـآد رنگے هآی دُنیــآ بـﮧ هَـر زبآنـے کــﮧ بـدـآنے یآ نَـدـآنے خـآلے از هَر تـَشـبیـه و اسـتـعآره و ایــهـآم تـَنهـآ یک جُـملـﮧ بَـرـآیَت خوـآهَـم نـوشـت : [دوسـتَت دآرم . . .]
-
........
30 مهر 1391 11:22
کِرم ها! این جسد مردیست که هنوز زنده است ... بی آنکه نفس بکشد بی آنکه حرف بزند سکوت، هرگز نشانه ی رضایت نیست! این را از ماهی ها یاد گرفتم وقتی از آکواریوم به تُنگ اثاث کشیدند...
-
خدا
29 مهر 1391 23:16
خداااااا چراا عاشق شدم من؟؟؟؟؟؟؟
-
خیانت
25 مهر 1391 21:20
بیشتر از آنچه باور کنی خیانت دیده ام و بیشتر از آنچه که تصورش را کنی قلبم را شکسته اند... اما نه تو خیانت کردی و نه قلبم را شکستی ... تو فقط جگرم را آتش زدی ، زبانم می گوید : " به امید روزی که روزگارت سیاه تر از پر کلاغ ، تیره تر از غروب وغمگین تر از دم جدایی باشد " اما... دلم می گوید:" به امید روزی که...
-
کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه
24 مهر 1391 17:21
کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتنه محظه کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم ...از اینجا تا دمه در هم بری دلشوره میگیرم فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودنه با هم محاله پیشه من باشی برم سر گرمکاری شم...
-
نا امیدم
22 مهر 1391 22:08
میات تاریکی های دلم گیر کرده ام کسی خورشید چشمانت را از من ربوده ... نا امیدم .... از روزهایی که میگذرد و تو هنوز درخوابی و نمیدانی من به چه دلهره از چشمانت به تباهی رفتم
-
دلم گرفته است...
22 مهر 1391 13:19
دلم غریبانه گرفته است باز. بی منت هیچ حادثه ای و بی زحمت هیچ غمی .دلم غریبانه گرفته است باز و بی هیاهوی اشکهایم آسوده و آرام منتظر قدمهای حیرتم که هر از گاهی کویر جانم را به باران نم نمی مینوازد... کجایم ؟ که هستم ؟ نمیدانم ... همین قدرش شهادت همه گندمهای نخورده ام را کفایت میکند که رندانه میسرایم ... دلم عجیب غریبانه...
-
.........
20 مهر 1391 16:31
تو انتخاب من نبودی سرنوشتم بودی تنها انگیزه ی ماندنم در این زندگی بی اعتبار.